ستون آزاد
گاهنامه ی طنز
 
 

 
 


 

 

از افعانی ها خوشت میاد؟؟؟؟

از افعانی ها خوشت میاد؟؟؟؟ - www.naznet.ir
 
سلام
از آخر بگم، یکی از دوستان با یه افغانی صحبت میکرد که خود افغانیه بهش گفته بود که اگه یه ایرانی بره افغانستان و اینطور راحت کار کنه،سرشو از پشت میبرن
بعدش ما دلمون به حالشون میسوزه
تحقیقات بیان گر این هستن که قراره تا سال 2020 ایران به دست افغانیا تصرف بشه
من که میگم درسته
در هر خونه از افغانیا باز میشه، کم کم 4 تا بچه میزنن بیرون، یار کشی میکنن!!!!!!
بعدش قیمت کار رو میشکنن، توی سرشون هم بزنی صداش در نمیاد
پیش خودش میگه به وقتش حالیت میکنم(وقتی مملکت افتاد دستشون)
تا قبل ورود افغانیا به ایران،کارگر ارزش داشت،اونا اومدن و تو سری خوردنو صداشون در نیومد
حالا صاحب کارای ما میگن که از افغانیا یاد بگیرید
توی همین نیروگاه،14متری امام حسین یه پسری هست که باباش افغانیه و مادرش شاهسون
قیافه افغانی ولی لهجه شاهسون
الان هم که خداروشکر یه شهرک به نامشون هس(شهر قاعم)حال ندارم درست بنویسم
کسی نیس کاری کنه؟
 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:32 :: توسط : mahdi235

 


 

 

چگونه حرص دخترها رو در بیاریم؟


چگونه حرص دخترها رو در بیاریم؟ - www.naznet.ir

 

وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی …

 

 

وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.

 

از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.

 

به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..

 

وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

 

همیشه آب را با بطری سر بکشید.

 

وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.

 

وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..

 

همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..

 

خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..

 

وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..

 

او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا… صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..

 

سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:31 :: توسط : mahdi235

یکی دیگه از سری جوک های پ ن پ

-www.naznet.ir طنز پ ن پ
 
رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر
خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم
 

یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟ پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!

تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه آدم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه

زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف اف سالمه یا نه

صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی

ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بغل گفت آقا بنزین برای ماشینت می‌خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم!

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی…!!!

ساعت ۵-۴ صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته

خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟ میگه خط تلفن؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم

تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!

بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم. پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت. همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم!

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟! پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟ میگه برا کباب؟ پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

ماشین رو بردم سرویس ، میگم فـــیلترش هم بذار ، میگه فیـــلتر هوا؟ پ نه پ فیلتــر شکن بذار ماشین شبا بتونه بیاد فیسبوک

یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم

داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟چیزی پرید تو گلوت؟گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پرواز میکنم

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه آوردین بستری کنین؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ آوردیم خون بده بریم

کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار گفت واسه صبونه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون

خواهرم از بیرون میاد خونه..میبینه پشت سیستمم…میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه…!

میری سر حوض مسجد وضو بگیری تا نماز بخونی میبینی یه آقایی میرسه میگه پسر جان وضو میگیری؟ میگی پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام قزل آلا صید کنم

نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ ماشین جدیدمه طرح بربری تولید شده

تو لباس فرم منو دیده، میگه سربازی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم

ساعت ۷ صبح رفتم برا امتحان دانشگاه، نگهبانه میپرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم

از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست میکنم امشب میخوایم بریم سرقت!!!

یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم آلزایمرگرفتم یادم نیست !!!

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی ؟ پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!

اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟ پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازی!!!

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم، مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟ گفتم پَ نه پَ همینجا میخورمش

حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟
می گه حمومی ؟
می گم نه پـَـ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوید

بهش میگم: زود باش دمپاییتو بده تا سوسکه نرفته… میگه:مگه میخوای بکشیش؟… نه پَ میخوام بدم سوسکه پاش کنه !!!

تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟
میگم : نه پـــــَ … داریم هشدار برای کبرا ۱۱ رو فیلم برداری میکنیم!!!

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:30 :: توسط : mahdi235

تفاوت های جالب بین زن و دوست دختر (طنز)

تفاوت های جالب بین زن و دوست دختر (طنز) - www.naznet.ir
 
 

با عرض پوزش به حضور خانمهای محترم

این فقط یه شوخیه

Wife is like TV

girlfriend is like MOBILE (Cell)

زن مثل تلویزیونه

دوست دختر مثل موبایل

 

At home watch TV

go out bring MOBILE

تو خونه تلویزیون تماشا میکنی

وقتی میری بیرون موبایلتو میبری

 

No money, sell TV

Got money change MOBILE

وقتی پول نداشته باشی تلویزیون خونه ات رو میفروشی

وقتی پول بدست میاری گوشی موبایل رو عوض میکنی

 

Sometimes enjoy TV

but most of the time play with MOBILE

بعضی وقتها از تلویزیون لذت میبری

اما بیشتر اوقات با موبایل بازی میکنی

 

TV is free for life

but MOBILE if you don’t pay, the services will be terminated

تلویزیون برای تمام عمرت مجانیه

اما اگه قبض موبایل رو پرداخت نکنی ارائه خدمات متوقف میشه

 

TV is big, bulky and most of the time old!

But MOBILE is cute, slim, curvy and very portable at any time

تلویزیون بزرگ و گنده است و معمولا کهنه

اما موبایل خوشگل و باریک و خوشدسته و همیشه میشه همه جا با خودت ببریش

 

Operational cost for TV is often acceptable

but for MOBILE is high and often demanding

معمولا هزینه استفاده از تلویزیون منطقی و قابل قبوله

اما هزینه استفاده از موبایل زیاده و همیشه هم بدهکاری

 

TV got remote

MOBILE don’t have

تلویزیون کنترل از راه دور داره

اما موبایل نداره

 

Most important, MOBILE is two ways communication (talk and listen)

but with TV you MUST listen to it (either you want to hear nagging or not)

و مهمترین نکته اینکه موبایل وسیله ارتباطی دوطرفه است (صحبت کردن و گوش دادن )

اما فقط باید به تلویزیون گوش بدی !چه بخواهی چه نخواهی

 

 

Last but not least! TV do not have virus, but MOBILE, yes, they do have VIRUS!

و آخرین نکته اینکه تلویزیون ویروس نداره اما موبایل …..
 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:30 :: توسط : mahdi235

فرق پسرها با دخترها

فرق پسرها با دخترها - www.naznet.ir

 
 
فرق دختر با پسر ( جالبه ) حتما ببین!!!
در مورد پسرها:

تجربه نشون داده که روی حرف پسرها نمیشه حساب کرد!
تجربه نشون داده که پسرها عمدتا تنوع طلب هستند و خیلی سخت قانع میشوند!
تجربه نشون داده که پسرها برای رسیدن به چیزی حاضرند دست به هرکاری بزنند!
تجربه نشون داده که پسرها در مورد دوستان همجنس خود هیچ تضمینی در مورد رفاقت ندارند!
تجربه نشون داده که پسرها برای ایجاد امنیت برای gf خودشون حاضرند دست به خودکشی‌های مصلحتی بزنند! (در حالی که از من هم شنگولترند!)
تجربه نشون داده که پسرها برای عاشق شدن خیلی ساده هستند و راحت گول میخورند!
تجربه نشون داده که پسرها 90% از دخترها کمتر در مورد چیزی تلاش میکنند! و نتیجه‌ی بهتری هم میگیرند! (بخصوص در مورد درس!)
تجربه نشون داده که پسرها اگه در واقعیت به چیزی نرسند شروع به رویا پردازی میکنند! و در خیال به آن میرسند!
تجربه نشون داده که پسرها عمدتا (نه همگی) در برخورد اول چهره‌ی ساختگی از خود نشون میدهند!

ولی در مورد دخترها:

تجربه نشون داده که روی حرف دخترها تا وقتی که پای پسر دیگری میون نباشه خیلی میشه حساب کرد (ولی متاسفانه همیشه پسر دیگری وجود داره!؟)
تجربه نشون داده که دخترها تنوع طلب‌تر از پسرها هستند! (اگه لیست بگیریم! یه پسر اگه خوش شانس باشه روزی 1 شماره میتونه به یه دختر بده! ولی یه دختر در یک روز شاید 200 تا شماره از پسر بگیره!
تجربه نشون داده که دخترها برای رسیدن به چیزی دست به کار فیزیکی نمیزنند! ولی هر کلک یا حقه‌ای که بتونند رو اجرا میکنند!
تجربه نشون داده که دخترها فقط از روی مصالح خود با دوستان همجنس خود ارتباط دارند (شاید کمبود امکانات!)
تجربه نشون داده که دخترها برای فهمیدن دوستی طرف مقابل صحنه سازی‌های مصلحتی میکنند! (در مورد پسرهایی که باعث مزاحمت و رنجش حاج خانوم شده‌اند صحبت میکنند!)
تجربه نشون داده که دخترها دیرتر به کسی اعتماد میکنند و بیشتر گول میزنند تا گول بخورند!
تجربه نشون داده که دخترها بیشتر بخاطر حسادت نسبت به کسی، در مورد کاری تلاش بیشتری میکنند! (حتی در مورد غیبت کردن!)
تجربه نشون داده که دخترها بیشتر از پسرها از واقعیت فرار میکنند!
تجربه نشون داده که دخترها در همون برخورد اول استراتژی خود رو در مورد ارتباط با یک پسر تعیین میکنند! (برخورد یک دختر در بار اول فوق العاده انعطاف پذیر است! در حالی که در دفعات بعدی برخورد یک دختر بر حسب شناختی است که از همون برخورد اول بدست آورده!؟ حتی اگر این شناخت ناقص باشد!)

----------------------------------

پسرها
سن 14 سالگی : تازه تو این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی
سن 15 سالگی : یاد می گیرن که تو خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
سن 16 سالگی : تو این سن اصولا راه نمیرند، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتارمی زنن
سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعارهایشان و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن
سن 18 سالگی : هر کسی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمند چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه. می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همه عمر می خواستم ... افتخار میدین غلا متون باشم ؟
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم


و اما دخترها
سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتند ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیهاش بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی
سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم مخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن
سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... تو خیابون جلو پاشون رو هم نگاه نمی کنن
سن 19 سالگی : از بی توجّهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچل می گیره ... می دونم
سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیل کرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه
سن 23 سالگی : همه خواستگارها رو رد می کنن
سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، من رو به اون چیزی که نرسیدم برسونه
سن 25 سالگی : آآآآآه ه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کس میخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی
Benim Çöreksiz ve süsüz galdiğim Gün Çök Ölüp Amma Ümüdsiz Qaldiğim Heç Ölmayip...Ata BABEK
روزهایی که من بی آب و بی نان مانده ام زیاد بوده اما روزی که بی امید باشم هرگز...
آتا بابک(خرمدین)
سخن روز:پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری آنست که بعد از هر زمین خوردنی بیخیزی...
(مهاتما گاندی)
 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:28 :: توسط : mahdi235

داستان جالب سوء تفاهم

داستان جالب سوء تفاهم - www.naznet.ir

 

من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت :سلام حالت خوبه ؟

 

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش ، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم ؛

 

- حالم خیلی خیلی توپه .


بعدش اون آقاهه پرسید ؛


- خوب چه خبر ؟ چه کار می خوای بکنی ؟


با خودم گفتم ، این دیگه چه سؤالی بود ؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برای همین گفتم ؛


- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم .


وقتی سؤال بعدی شو شنیدم ، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه ، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم ؛


- منم می تونم بیام طرفت ؟


آره سؤال یه کمی برام سنگین بود . با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم ، مناسب تره ، بخاطر همین بهش گفتم ؛


- نه الآن یکم سرم شلوغه !


یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :


- ببین . من بعداً باهات تماس می گیرم . یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده !!! ول کن هم نیست .

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:27 :: توسط : mahdi235

طنز پ ن پ (سری سوم)

طنز پ ن پ (سری سوم) - www.naznet.ir
 

 

به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای ۵۰ درجه تستش کنم

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ “زوروِ ” داره از دست گروهبان گارسیا در میره

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر

دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو میخواست

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم

پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم

صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه ۱ نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۲ نفر حساب کن خورزوخان هم هست

حالا از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!

آهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه یه کم تا دور همیم بخندیم

دختره “با کلی عشوه و ناز” میگه کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !
پسره با اعتماد نفس میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستی نمیرن ازون بوی بد دهنت

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !

جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی

تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!

ماشینه تا شیشه جمع شده. یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن. یارو داره رد میشه … میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تصادف خستش کرده خوابیده

ایستک خوردیم شیشه هاش رو کابینت گذاشته. دوستم شب اومده می گه ایستک خوردید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه خالی خریدیم ژست بگیریم که ایستک خوردیم !

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپولارو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه… اومده میگه… روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم

دندونم بد جوری درد میکرد. دستمو گذاشته بودم رو صورتم … دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت، همسایه ها اذیت نشن!

دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری. طرف میگه از کسی شکایت دارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکلفیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم

مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگــــــــس … ! میگه بکشمش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش


رفتم گیلاس بخرم. یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!!

به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون آتیش زده. میگه سوخت؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !

دارم فیلم میبینم. زنه توش بیکینی پوشیده. مامانم اومده میگه کانال خارجیه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ کانال ایرانیه اما این یه فیلم رو قبل از سانسور دارن پخش می کنن تا حواس بیننده ها رو تست کنند!

رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همین‌جوری میبری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه شورت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم

جلو در اورژانس بیمارستان اعصاب خورد دارم قدم میزنم. یارو میگه آقا چرا انقدر پریشونی مریض بد حال داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو امریکن آیدل اجرا دارم تو فکرم چجوری بخونم که سایمون ایراد نگیره!

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا کنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده کنن

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. مامانم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

رفتم واسه ثبت نام رانندگی زَنه میگه واسه آموزش اومدین ؟؟!!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ پول میدم که منو سوار ماشینتون کُنین بشینم رو پای راننده غان غان کُنم

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:26 :: توسط : mahdi235

سری ششم جملات خنده دار پ نه پ

سری ششم جملات خنده دار پ نه پ - www.naznet.ir

پـَـَـ نــه پـَـَــ (طنز)

سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال ۳ رو بلدی؟! میگه آره می خوای!؟ پـَـــ نــه پـَـــ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بت بگم!!!

 

اومدم در یخچالو باز میکنم دنبال غذا مامانم میگه گشنته؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم ببینم کی هی چراغ این تو رو خاموش روشن می کنه!

 

تو حموم به مامانم می گم یه صابون بده میگه: مگه صابون نیست؟ پـَـــ نــه پـَـــ تعدادمون زیاده میترسم یه وقت کم بیاد!!!!

 

رفتم باغ وحش از نگهبانه میپرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟ میگه بازدید کننده ای پـَـــ نــه پـَـــ نه از اقوامشون هستم اینورا کاری داشتم گفتم سری بهشون بزنم

 

تو کوه خرس دیدیم دوستم میگه فرار کنیم؟گفتم پـَـــ نــه پـَـــ با رمز یا زهرا بریم از ناموس و دین و کشورمون دفاع کنیم و شهید شیم…

 

یارو کارتن خواب رو دیده میپرسه گداست؟ پـَـــ نــه پـَـــ کارمند بانکه! محل زندگیشون اینجا تو کارتنه !

 

رفتیم واسه عروسی باغ اجاره کنیم … یارو میگه جای امن میخای ؟ پـَـــ نــه پـَـــ یه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن

 

پارتی بودیم … ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن … رفیقم میگه دارن میرقصن!؟ پـَـــ نــه پـَـــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

 

از سایت ۴SHARED میخواستم یه فایل دانلود کنم ….. ۵۶۰ ثانیه صبر کردم بعد پیغام میده : میخوای این فایل رو دانلود کنی ؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ خیلی حال داد یکبار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم ….. نیایا

 

رفتم دادگستری یارو میپرسه شکایت داشتید؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه خورده برنج آوردم با ترازوی عدالت وزن کنم !۳

 

رفتم تی وی پرشیا واسه تست رقص ممد خردادیان گفت : اومدی برقصی ؟ !!! پـَـــ نــه پـَـــ اومدم تاتیانا برقصه من شاباشش کنم !!!!!!

 

از اون ور رفتم Next Persian Star مهرداد گفت اومدی بخونی ؟؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ ا.مدم ببینم رنگ موهای وارطان طبیعیه یا مصنوعی !!!

 

تو خونه جلو کامپیوترم نشستم داداشم از بیرون اومده میگه خونه ای؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ تو جاده تهران – قمم…میگه پای سیستمی؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ پشت فرمونم دارم تو اتوبان رانندگی می کنم

 

تو خیابون دست دوست دخترمو گرفتم دارم رد میشم دختر خالم دیدتم میگه اااا دوست دخترته؟؟؟گفتم پـَـــ نــه پـَـــ کوره دارم از خیابون ردش میکنم ثواب داره

 

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! پـَـــ نــه پـَـــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن….


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:25 :: توسط : mahdi235

عکس و شعر طنز در مورد روزه داری در ماه رمضان

عکس و شعر طنز در مورد روزه داری در ماه رمضان - www.naznet.ir

 

سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری

برایم سفره ای الوان گشودند // به آن هر لحظه چیزی را فزودند

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته // سُس و استیک با نان برشته

خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم // کمی از این کمی از آن چشیدم

پس از آن ماست را کردم سرازیر // درون معده ام با اندکی سیر

وختم حمله ام با یک دو آروغ // بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو

خلاصه روزه را آغاز کردم // برای اهل خانه ناز کردم

برای اینکه یابم صبر و طاقت // نمودم صبح تا شب استراحت

دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا // کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

به افطاری برایم شد فراهم // زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

وسی روزی به این منوال طی شد // نفهمیدم که کی آمد و کی شد

به زحمت صبح خود را شام کردم // به خود سازی ولی اقدام کردم

به شعبان من به وزن شصت بودم // به ماه روزه ده کیلو فزودم

اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت

خدایا ای خدای مهر و ناهید // بده توش و توانی را به« جاوید»

که گیرد سالیان سال روزه // اگرچه او شود از دم رفوزه


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:24 :: توسط : mahdi235

معرفی طلاق های عجیب و خنده دار

منعرفی طلاق های عجیب و خنده دار  -  www.naznet.ir

هنوز کارد به استخوانشان نرسیده است؛ مجال زندگی آن‌قدر هم که فکر می‌کنند تنگ نشده؛ نه مشکلی ریشه‌ای دارند نه معضلی غیرقابل حل؛ فقط بی‌حوصله‌اند، عجول و کم‌طاقت. گاهی هم خصلت‌های عجیب دارند و انتظارات عجیب‌تر. این طور می‌شود که بعد از دعوا و جار و جنجال، قهر و دلخوری و شکستن ظرف و ظروف خانه بر سر هم، راهی دادگاه می‌شوند. می‌روند تا غیرمعمول‌ترین تقاضاهای طلاق را بنویسند و عجیب‌ترین جدایی ها را رقم زنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از فرارو؛ با بررسی در مورد پرونده‌های طلاق در یک سال گذشته، مشخص شده که برخی از این تقاضاها دلایل بسیار پیش‌پاافتاده و حتی عجیب و خنده‌دار دارند. هرچند تعداد این تقاضاها روز به روز زیادتر می‌شود اما بسیاری از آن‌‌ها بیشتر به شوخی شبیه‌اند تا واقعیت. برخی از این تقاضاها منجر به صدور حکم طلاق می‌شوند و تعدادی هم نمی‌شوند؛ اما همه آن‌ها یا تعجب‌آورند یا خنده‌دار.

ترس از صاحب‌خانه
روز جمعه، مردی به دادگاه خانواده شهید محلاتی مراجعه کرد و دادخواست طلاق خود را به قاضی یکی از شعب ارائه داد. این مرد بیان کرد که پس از گذشت هشت سال از زندگی مشترک، هنوز مستأجر است و همسرش اجازه خرید خانه را به او نمی‌دهد؛ چرا که معتقد است که نباید پول‌هایشان را خرج خرید خانه کنند و بهتر است پولی که جمع آوری کرده‌اند را در بانک بگذارند. این مرد گفت که من همیشه در زندگی کوتاه آمده و هر کاری همسرم می‌خواهد، انجام می‌دهم، ولی دیگر از این وضع خسته شدم.

کشف بیماری بعد از ۵ سال
زنی ۲۵ ساله در حضور قاضی دادگاه خانواده اظهار کرد که شوهرش بیماری داشته و آن را مخفی کرده بوده است. این زن بعد از گذشت ۵ سال از زندگی تازه متوجه شده بود که پای راست شوهرش کوتاه است و در این مدت همسرش او را فریب داده است. او پافشاری می‌کرد که این موضوع برایش غیرقابل تحمل است، در حالی که در این مدت از اعتیاد شوهر به موادمخدر شیشه اطلاع یافته اما گویا ناراحت نشده است.

زنی که راننده تاکسی شد
در اردیبهشت ماه سال جاری، مردی که همسرش راننده تاکسی شده است، با طرح این ادعا که روحیات زنانه همسرش از بین رفته، دادخواست طلاق داد. این مرد ۶۰ ساله در مقابل رئیس شعبه دادگاه خانواده مدعی شد از زمانی که همسرش راننده تاکسی شده، همه رفتارهایش تغییر کرده و اگر بر خلاف عقیده او صحبت شود، مرد را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد.

سن دروغین
مردی جوانی که مدعی بود همسرش در زمان ازدواج سن واقعی‌اش را به وی نگفته است، با حضور در دادگاه خانواده درخواست طلاق کرد. این مرد به رییس دادگاه گفت: «زمانی که من به خواستگاری همسرم رفتم، وی سن خود را ۱۸ سال معرفی کرد، در حالی که سن واقعی‌اش بیشتر بود.» وی بیان کرد که به دلیل اعتماد هیچ‌گاه شناسنامه همسرش را ندیده بود، اما پس از گذشت دو سال اتفاقی این شناسنامه را دیده و سن واقعی وی را فهمیده است.

این مرد جوان تأکید می‌کرد که نمی‌تواند با کسی که درباره‌ چنین مساله‌ مهمی دروغ گفته، زندگی کند.

طلاق به خاطر روابط دوستانه
زنی ۵۷ ساله در دادگاه خانواده ۲ ونک، حضور یافت و ادعا کرد که همسرش بعد از ۴۰ سال از زندگی مشترک، تصور می‌کند که روابط وی با دوستانش باعث سرد شدن کانون زندگی‌ شده است. وی همچنین گفت: «الان حدود ۴ ماه است شوهرم محل زندگی مشترکمان را ترک کرده و به خانه پسر بزرگمان رفته است، او اصلا متوجه رفتار و کارهایش در این سن و سال نیست.»

معضل ناهار خوردن با مادرشوهر
زنی ۲۲ ساله که تنها ۱۰ ماه از زندگی مشترک را تجربه کرده بود، در دادگاه اعلام کرد که نمی‌خواهد هر روز با مادر شوهرش ناهار بخورد و از این رو تقاضای طلاق دارد. وی بیان کرد که از اول زندگی با همسرم شرط کرده بوده است مادرش به طور مداوم در خانه آن‌ها حضور نداشته باشد و او این قول را داده بود، اما الان زیر قولش زده است. این خانم ۲۲ ساله که ادامه این وضع را غیرقابل تحمل می‌دید بر صدور حکم طلاق اصرار داشت.

مردی که ۱۵ سال کتک می‌خورد
«وقتی در را باز کردم، همسرم با چماق به طرفم حمله‌ور شد، من که دو پا داشتم، دوپای دیگر قرض کردم و به خانه مادرم پناه بردم». این بخشی از اظهارات مردی بود که برای رهایی از دست همسرش به دادگاه خانواده پناه برده بود. وی اظهار داشت که پیش از این یک بار دیگر به دادگاه مراجعه کرده بود اما چند روز بعد از دادگاه همسرش استکان چای داغ را روی صورتش پاشیده و با خونسردی گفته بود: «این کار را کردم تا یاد بگیری دیگر برای فرار از زندگی و مشکلات به فکر طلاق و دادگاه نباشی!»

مرد ادعا کرد که بعد از ۱۵ سال بر سر هر مسأله کوچکی مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد؛ به طوری که هیچ جای سالمی در بدنش نیست و همه‌ اعضای بدنش حداقل یک بار زیر ضربه‌های سنگین مشت و لگد همسرم شکسته است.

طلاق از شوهر فوتبال‌دوست
زن جوانی هم به خاطر علاقه شوهرش به تماشای مسابقات فوتبال باشگاه‌های ایرانی و اروپایی خواستار طلاق شد. این زن دادخواست طلاق خود را اینگونه مطرح کرد: «همسرم تمام وقت خود را صرف دیدن برنامه فوتبال می‌کند و هیچ توجهی به من نمی‌کند. من از این وضع خسته شده‌ام. زیرا او هر وقت به خانه می‌آید فقط فوتبال می‌بیند.»

شغل بی‌کلاس همسر
زنی به دلیل بی‌کلاسی شغل شوهرش خواستار طلاق شد. وی با حضور در شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده ۲ درخواست طلاق خود را ارائه کرد و گفت: «۱۰ سال پیش زمانی که با همسرم ازدواج کردم، کارمند یک شرکت خصوصی بود اما بعد از چند سال اخراج شد و مدتی بیکار بود تا اینکه در گاراژ یکی از دوستانش به طور موقت مشغول به کار شد. همسرم قرار بود به طور موقت در آن گاراژ راننده کامیون باشد و به دنبال شغل بهتری از لحاظ موقعیت اجتماعی باشد اما او سراغ کار دیگری نرفت و همین شغل جایگزین شغل اصلی او شد.»

توهم شیطان بودن
زنی دیگر در دادگاه خانواده علت طلاق خود را چنین مطرح کرد: «شوهرم به علت مصرف بیش از حد موادمخدر صنعتی شیشه دچار توهمات شدید شده، طوری که مرا به شدت کتک می‌زند و می‌گوید تو شیطان هستی.» این زن به رئیس شعبه گفت که توهمات همسرش به قدری زیاد است که به وی می‌گوید روی پیشانی تو چیزی نوشته شده است.

جدایی یک پزشک و یک پرستار به خاطر بیماری فرزند
یک پزشک به دلیل این که دخترش دچار بیماری هویت جنسی است و کارهایی می کند که حتی او را می‌ترساند به دادگاه رفت و تقاضای طلاق از همسر پرستارش را ارائه داد. وی مدعی شد: دخترمان به دلیل بیماری‌‌ای که دارد، ظاهر پسرانه درست می‌کند و کارهای خطرناک می‌کند. من واقعا از این وضع خسته شدم. همسرم به جای اینکه در این لحظات کنار من باشد، مرا ترک کرده است.

طلاق به خاطر مهمانی
شرکت زنی در پارتی باعث شد شوهرش پنج ماه بعد از ازدواج به دادگاه خانواده برود و خواستار جدایی از او شود. این مرد به قاضی شعبه ۲۳۵ گفت: همسرم زن خوبی است اما چون در میهمانی‌هایی که مطابق میل من نیست، شرکت می‌کند دیگر حاضر نیستم با او زندگی کنم.

طلاق هم‌زمان سه هوو
یکی از عجیب‌ترین طلاق‌ها نیز مربوط به مردی بود که می‌خواست سه زنش را هم‌زمان طلاق دهد. وی گفت که زن اولش باردار نمی‌شد و به همین دلیل دوباره ازدواج کرده، ولی از شانس بد همسر دومش نیز به همین مشکل مبتلا بوده است. به این دلیل همسر سومی اختیار کرد. همسر سوم بچه‌دار شد و خدا ۲ پسر به وی داد که یکی از آنها نابینا بود، در این حین این زن نیز دچار یک بیماری خونی بسیار وخیم شد.

همسران محمد همه از وی راضی بودند و با هم زندگی می‌کردند، ولی خودش می‌گفت دیگر حوصله تحمل این زجرها و بدشانسی‌ها را ندارد و می‌خواهد تنها زندگی کند.

این موارد تنها تعدادی محدود از پرونده‌های عجیب طلاق هستند و اشاره‌ای گذرا به زندگی‌هایی که متأسفانه به دلایلی سطحی و بی‌اهمیت از هم می‌پاشند یا به قهر و کدورت می‌انجامند


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 21:23 :: توسط : mahdi235
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستون آزاد و آدرس v.d.f.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 71
بازدید هفته : 97
بازدید ماه : 85
بازدید کل : 26716
تعداد مطالب : 225
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


کد پیغام خوش آمدگویی
Type in a word or phrase: